پارت 32

رقاص مرگ پارت 32🧸
رقاص مرگ پارت 32🧸

فردا صبح
♛ات میشه صبحانه من رو بیاری اینجا؟
+بله
_عزیزم نوشیدنی یادت رفت
+عزیزم؟ ♛عزیزم؟[نگاه به هم]
_چیزه اسمت رو یادم رفت یه لحظه یه چیزی به ذهنم رسید گفتم
+اها
♛حوفف شکر
_چرا شکر؟
♛همینطوری
_اها

تهیونگ خوابید
_ات منو جلوی ته کوکی صدا نکن
+باشه
_ات
+بله؟
_یعنی تو نفهمیدی که من هنوز دوست دارم؟
+ارباب شما زن دارید
_(دست ات رو محکم میگیره و میبره بیرون)
+کجا میبریم یکم یواشش
(سوار ماشین میکنتش و میبرش سمت عمارت خودش)
+خانوم لیا میبینه
_میخوام اون ببینه
(بردش تو اتاق لیا
✓چه خبره؟
(بدون هیچ حرفی لبای ات رو بوسید)
_لیا فردا برگه طلاق دستت میرسه
✓کوک میفهمی چی میگی؟
_اره از الان خانوم این خونه ات و فامیلی من روی ات فهمیدی؟
خانم پارک لیا؟
✓از همتون بدم میاد
(میره از عمارت)
_بیبی به خاطرت همه کاری میکنم فقط.. فقط یه جواب مثبت بهم بده
+من.. من نمیدونم چی بگم کوک
_ات من نمیخوام اذیت بــ..
+باش فهمیدم واقعا دوستم داری
_الان یعنی اره؟
+اهوم
_اوووووووووه(شاد)
فردا صبح 🧸

ات میاد پایین و میبینه...

+واو شما اشپزی بلد بودی و ما نمیدونستیم؟
_بله که بلدم
+مرسی
(یه تیکه خورد)
+یاعععه واقعا خوشمزههههه
_واقعا؟ یعنی چیزه البته که خوبه😁

پارت جدید رو مینویسم شب

🌸شب 3پارت پشت سر هم میزازم 😁🌸
دیدگاه ها (۳)

33

34

31

شوگااااا❤❤🥺

جیمین فیک زندگی پارت ۷۹#

جیمین فیک زندگی پارت ۶۸#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط